خانه و امکان مواجهه انتقادی با عرف - سازه برتر



امکان مواجهه انتقادی با عرف,معماری خانه,

خانه و امکان مواجهه انتقادی با عرف

"خونه باید خونه باشه"، حتماً این جمله یا جملاتی از قبیل "پروژه خوبیه ولی خوونه نیست" زیاد به گوشتان خورده و اگر فکر می‏‌کنید که این جملات به خودی خود هیچ معنی درست و حسابی ندارند، کاملاً به هدف زده ­اید مگر اینکه بفهمید "خانه بودن" برای گوینده حاوی چه کیفیت‌هایی­ ست. مشخص است که خانه بودن در این جمله به کارکرد‌های اصلی، راحت بودن اتاق‌های خواب یا درستی سیفون‌های توالت مربوط نمی‌شود و بیشتر منظورش حال ‌­­و ­­هوا و فضاسازی حسی ساختمان است، اگر از گوینده در مورد این کیفیت‌ها سؤال بفرمایید احتمالاً چیزهایی در مورد گرما، آجر، حیاط و شمعدانی خواهید شنید که از قضا چیزهایی بسیار دوست­ داشتنی و بانمکی هم هستند، پس شاید مشکل اصلی نه در این مفاهیم بلکه در "باید" جمله اول باشد.

.

اخیراً در جمعی، بزرگتری به نقل از میس وندروهه می‌گفت فرم­های قوی (مثل فرم­ های شکسته) بدلیل اینکه در درازمدت خسته­ کننده می­شوند، مناسب پروژه‌های عمومی هستند و استفاده از آن ها در فضای داخلی درست به نظر نمی­آید و برای این پروژه‌ها فرم­ های ضعیف (مکعبی و راست گوشه) مناسب ترند؛ یا باز جای دیگری استادی می­گفت که فرم­ های خاص بعد از چند سال از نظر مخاطب از جذابیت می­افتند.

.

تمامی این استدلال­ ها یک مخرج مشترک دارند: محدود­کردن دایره فضا­سازی و طراحی خانه در جهت خارج نشدن از "عرف".

به نظر می­رسد در انواع این نگاه، خانه دارای یک نمونه ­ی حال و هوا و فضاسازی مشخص و تعیین شده باشد که طراحان می­ باید در همان حوالی و اطراف به خلاقیت پرداخته و جای دورتری نروند ـ با چند نمره ارفاق چیزی نزدیک به آرکی­تایپ خانه یا شاید مُثل افلاطونی ـ سؤال اینجا این است که اگر یکی از عوامل مهم شکل­ دهنده به این فضاسازی را لایف استایل آدم­ ها در نظر بگیریم چطور می­شود برای آدم­های مختلف لایف استایل­ های یکسان در نظر گرفت؛ مگر می­شود برای لایف استایل آدم­ها خط قرمز گذاشت و بعد آنها را به مسکنشان هم بسط داد؟

.

شاید وقتی تصور از شکل و مفهوم "خانواده" ایده ­آل­گرا، رویایی و از پیش تعیین شده باشد و آنرا تغییر­ناپذیر و یکپارچه و بدون تناقض در نظر بگیریم به خانه­ هایی با فضاسازی از پیش تعیین شده هم می­ رسیم؛ حالا می­خواهد خانواده سنتی ایرانی در یزد باشد یا خانواده­ای هالیوودی بر طبق رویای آمریکایی. فارغ از تمامی نگاه ­های ایده ­آل ­گرا، جامعه جهانی و جامعه ما، پر است از لایف استایل‌های متمایز و متنوع؛ پر است از خانواده­ های دو نفره­ ی بی ­شباهت به والدین، از آدم­ های مجرد، از زن­ های مستقلی که با بچه­ هایشان زندگی می ­کنند، از هم­ خانه­ های کاری و جنسی، از هم جنس­خواه­ ها و از انواع خرده ­فرهنگ ­های جورواجور؛ از مواد مخدر­باز­ها و داستان­ هایشان، تا خانواده ­هایی که جشن عمر کُشان دارند که مطلقاً هیچ کدامشان اصلاً شبیه به "خانواده آقای هاشمی" در کتاب تعلیمات مدنی در دبستانمان نیستند.

.

از طرف دیگر در بررسی مفهوم" خانه بودن" و اینکه مردم از چه چیز خسته می­ شوند شاید بهتر باشد اسکوپ نگاهمان را از لحاظ تاریخی کمی عقب­تر ببریم و به یاد بیاوریم خانه­ های سقف شیب­دار و آجری اروپایی که مدرنیسم معماری به دلیل ضروریات اجتماعی و اقتصادی بر سرشان فرود آمد و ویلا ساوای لوکوربوزیه کل بند و بساط و حال ­و ­هوایشان را به هم ریخت. در حقیقت، آن ساختمان راست­گوشه­ ی سفیدِ بی­ پیرایه ـ که در مقابل ساختمان­های قدیمی ­تر مثل کارخانه ­ای ساده و بی­روح و با نور­گیری یکسان و صنعتی بود ـ تبدیل شد به پدر­بزرگ تمام خانه ­های سبک بین ­المللی که در آنها بزرگ شدیم و اکنون داخل آنها هستیم و جوری "عرف" امروز ما را ساخته ­اند­، که حال و هوا و فرم­ های مثلاً شکسته برای ما غیر­عادی و چالش ­بر­انگیز به نظر می­ رسند.

.

به هر حال، هر چیزی را می­ توان تبدیل به سنت کرد و هر سنتی را هم می ­توان ابدی دانست. در کنار ما آدم ­هایی که از سنت ­های مختلف ـ چه مدرن چه کلاسیک ـ قداست ساخته ­اند، کم نیستند. (یادمان نرود که همان میس، چگونه مفهوم خانه که با زندگی خصوصی و مفهوم حریم عجین بود را، با خانه شیشه ­ای خود ـ که آن هم جد تمام ویلا­های جعبه­ ای شکل است ـ به چالش کشید.) تازه تمامی این حرف ­ها با فرض این است که برای معماری صرفاً کارکردی برای آرامش، آسایش و عشق و حال بخواهیم و ابداً نقشی فرهنگی برایش قایل نباشیم. چرا که در آن صورت این معماری اجازه انگولک­ کردن احساس و فکر مخاطب را خواهد داشت و راه را برای رشد تخیل و تجسم آنها و بچه­ هایشان بیشتر باز می ­کند. آیا می­ شود خانه ­های خالی و با بتن اکسپوز و غریب آندو را صرفاً جایی برای راحتی و زندگی به حساب آورد؟ آیا معماری این حق را ندارد تلنگری به ذهن مخاطبش وارد کند؟ (هر کس که یک ساختمان درست و حسابی ساخته باشد، در آن یکی دو سالی که با کارفرمای آن ساختمان دمخور است، اثرات آن تلنگر را در او دیده است.)

.

فارغ از تمامی این بحث ­ها، این استدلال که فرم ­های خاص یا حال و هواها و فضا­سازی­ های غیرمعمول در معماری خانه بعد از چند سال در مخاطب خستگی ایجاد کرده یا جذابیت خود را از دست می­ دهند ـ با کمی اغماض ـ از جنس استدلالی عامیانه و عافیت­ طلبانه است که زیاد شنیده ایم، در حقیقت من دفعه اول از یک ساختمان­ ساز موفق شنیدم که با لهجه شیرین و نصیحت گونه ­اش می­ خواست متقاعدم کند که مهندس جان مدرن از مد می­افته ولی "کلاسیک" همیشه مُده.

.

خانه و امکان مواجهه انتقادی با عرف

منبع: اتووود

اخبار عمرانی

اخبار نظام مهندسی